مهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
سری بر نیزه می خندد و دشتی سرخ و خون آلود غروری منتشر از خاکِ ما تا اوج نامحدود نگاه بی نیاز کودکی شش ماهه اما مرد و آن سوتر نشسته غرق موج بی نیازی ر...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
ای دل، قدمی به راه حق ننهادی ....... شرمت بادا که سخت دور افتادی .......... صد بار عروس توبه را بستی عقد ........ نایافته کام از او، طلاقش دادی
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
عاشق کسي بشو که قلب بزرگي داشته باشه که به خاطر وارد شدن به قلبش مجبور نشي خودت رو کوچيک کني
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
کرده ام نذر که عمری ز غمت گریه کنم * آه از سینه کشم وز المت گریه کنم گر دل سوخته ای لطف به من کرده خدای * بهر آن است که سوزم ز غمت گریه کنم گاه از مات...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
سه حالت و خصلت در هر يك از مؤ منين باشد در پناه خداوند خواهد بود و روز قيامت در سايه رحمت عرش الهي ميباشد و از سختيها و شدايد صحراي محشر در امان اس...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
سحر بلبل حكايت با صبا كرد كه عشق گل بما ديدي چها كرد از آن رنگ رخم خون در دل انداخت وز آن گلشن بخارم مبتلا كرد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
دیشب تو فكرت بودم كه یه قطره اشك از چشمام جاري شد ........ از اشك پرسیدم چرا اومدي؟؟ گفت آخه تو چشمات كسي ھست كه دیگه اونجا جاي من نیست
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
عشق کنار هم ایستادن زیر باران نیست...!!! عشق این است که یکی برای دیگری چتر شود و دیگری هرگز نفهمد چرا خیس نشد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
گاهی وقتها از نردبان بالا میرویم تا دستهای خدا را بگیریم غافل از اینکه خدا پایین ایستاده ونرده ها رو محکم گرفته که ما نیفتیم
ادامه مطلبمهدی کامجو 1386/11/1 ویرایش
آبادی بتخانه ز ویرانی ماست جمعیت کفر ، از پریشانی ماست اسلام به ذات ندارد خود عیبی هر عیب که هست ، از مسلمانی ماست از هر چه غیر اوست ، چرا نگذری شُعَی...
ادامه مطلب