مهدی کامجو 1387/09/2 ویرایش
صبر کردن دردناک است، و فراموش کردن دردناکتر، ولی از این دو دردناک تر این است که ندانی باید صبر کنی یا فراموش
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/28 ویرایش
ساعت هیچ دلواپس رفتن نیست و اتاق دارد می زند به سیم آخر، انگار کسی مدام هوای نیامدن دارد . . .
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/24 ویرایش
اگر بدانم که دلتنگ منی ، و دلت همیشه با من است دلم را فدای آن قلب مهربانت میکنم ! اگر بدانم که مرا دوست داری و تنها آرزویت من هستم تا آخرعمرم عاشقان...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/24 ویرایش
صبر کن عشق تو تفسیر شود بعد برو یا که دل از دیدن تو سیر شود بعد برو باش با چشم خودت خاطره ای سبز بگو نکند چشم تو دلگیر شود بعد برو موج عشقت عجب می شک...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/24 ویرایش
کي شود در ندبه هاي جمعه پيدايت کنم * گوشه اي تنها نشينم تا تماشايت کنم مي نويسم روي هر گل نام زيباي تو را * تا که شايد اين شب جمعه ملاقاتت کنم
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/24 ویرایش
از زندگی، از تکرار روزهای خسته، از شبهای تنهایی، از دوستان بی معرفت، از همه مردمی که حرفهایشان دروغ و تکراری است. نمی دانم چگونه زندگی کنم! چگونه زندگ...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/24 ویرایش
حضور هیچ کس در زندگی ما اتفاقی نیست، خداوند در هر حضوری رازی را برای کمال ما پنهان کرده است ، خوشا به حال ما اگر آن راز را در یابیم.
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/23 ویرایش
مثل غريبه ها به شما خيره مي شوم از لا به لاي پنجره ها خيره مي شوم از راه دور آمده ام پاي بوستـان بر دستتان شبيه گدا خيره مي شوم هر وقت آمدم سرت آقا شل...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1387/08/22 ویرایش
وقتي که ديگر نبود من به بودنش نيازمند شدم وقتي که ديگر رفت به انتظار آمدنش نشستم وقتي ديگر نمي توانست مرا دوست بدارد من او را دوست داشتم وقتي او تمام...
ادامه مطلب