مهدی کامجو 1389/01/4 ویرایش
يادمان باشد اگر شاخه گلي را چيديم وقت پرپر شدنش، سوز و نوايي نکنيم پر پروانه شکستن،هنر انسان نيست گر شکستيم ز غفلت،من و مايي نکنيم يادمان باشد ، سر س...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/12/9 ویرایش
دلخوش از آنیم که حج میرویم …. غافل از آنیم که کج میرویم کعبه به دیدار خدا میرویم …. او که همینجاست کجا میرویم ؟ حج به خدا جز به دل پاک نیست …. شستن غم...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/11/24 ویرایش
تا درون نیمکت جا می شدیم ما پر از تصمیم کبری می شدیم پاک کن هایی ز پاکی داشتیم یک تراش سرخ لاکی داشتیم کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت دوشمان از حلقه های...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/11/24 ویرایش
دلم خون شد برادر جان چرا خون در جگر داری از آن كوزه چه نوشیدی كه در جانت شرر داری ز بس جور و جفا دیدی جگر در سینه ات خون شد میان تشط خون جانا چو باغ ل...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/10/17 ویرایش
حیف لحظه هایی که پای چشمات سر شد دل من تنها بود بی تو تنها تر شد
مهدی کامجو 1388/10/17 ویرایش
نه واسه ات دلتنگم نه ازت دلگیرم تک و تنها دارم از غمت می میرم من که خواستم به چشات عشقمو هدیه کنم دارم از پا در میام تا بهت تکیه کنم من که میگم دوست د...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/10/14 ویرایش
دیدم که به عرش شور و شوقی بر پاست برپا گر این بزم شعف ذات خداست گفتم به خرد چه اتفاق افتاده گفتا که عروسی علی و زهرا است
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/10/14 ویرایش
دیدید هنوز عشق لشکر دارد / دیدید که این قافله رهبر دارد ای مانده نهروانی عهد شکن / این ملک علی مالک اشتر دارد
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/10/14 ویرایش
چه جمعه ها كه يك به يك غروب شد نيامدي * چه اشكها به سينه ها رسوب شد نيامدي خليل آتشين سخن، تبر به دوش بت شكن * خداي ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدي براي...
ادامه مطلبمهدی کامجو 1388/10/12 ویرایش
کربلا یعنی که یار رهبری / از حسین عصر خود فرمانبری بیعت ما دوستان عین ولاست / زاده ی زهرا علی روح خداست عده ای از همرهان جاهل شدند / در حمایت از علی ک...
ادامه مطلب