تصویر

مهدی کامجو یکشنبه, 23 تیر 1387 0 نظر

عجب صبری خدا دارد !

اگر من جای او بودم . همان یك لحظه اول، كه اول ظلم را میدیدم از مخلوق بی وجدان جهان را با همه زیبایی و زشتی، به روی یكدگر، ویرانه میكردم عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم كه در همسایه صدها گرسنه چند بزمی گرم عیش و نوش میدیدم نخستین نعره مستانه را خاموش آن دم ، بر لب پیمانه میكردم . عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم كه می دیدم یكی عریان و لرزان، دیگری پوشیده از صد جامه رنگین زمین و آسمان را واژگون مستانه میكردم عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم نه طاعت میپذیرفتم نه گوش از بهر استغفار این بیدادگرها تیز كرده پاره پاره در كف زاهد نمایان ، سبحه صد دانه میكردم عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم برای خاطر تنها یكی مجنون صحرا گرد بی سامان هزاران لیلی ناز آفرین را كو به كو، آواره و دیوانه میكردم عجب صبری خدا دارد ! اگر من جای او بودم بگرد شمع سوزان دل عشاق سرگردان سراپای وجود بی وفا معشوق را، پروانه میكردم عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد ! چرا من جای او باشم همین بهتر كه او خود جای خود بنشسته و تاب تماشای تمام زشتكاریهای این مخلوق را دارد وگرنه من بجای او چو بودم یكنفس كی عادلانه سازشی ، با جاهل و فرزانه میكردم عجب صبری خدا دارد ! عجب صبری خدا دارد !

اشتراک گذاری -

برچسب -

همه نظرات

مرتب شده بر اساس :