تصویر

مهدی کامجو چهارشنبه, 1 آبان 1387 0 نظر

نمي رنجم

لبت نه گويد پيداست مي گويد دلت آري
كه اينسان دشمني يعني كه خيلي دوستم داري
دلت مي آيد آيا از زباني اينچنين شيرين
تو تنها حرق تلخي را هميشه بر زبان داري
نمي رنجم اگر باور نداري عشق نابم را
كه عاشق از عيار افتاده در اين عصر عياري
چه مي پرسي ضمير شعرهايم چيست آن من
مباد لحظه اي حتي مرا اينگونه پنداري
تو را چون آرزوهايم هميشه دوست خواهم داشت
به شرطي كه مرا در آرزوي خويش نگذاري

چه زيبا مي شود دنيا براي من اگر روزي تو از آني كه هستي اي معما پرده برداري

اشتراک گذاری -

برچسب -

همه نظرات

مرتب شده بر اساس :